سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۰۳

شرلوك هلمز يا هركول پوآرو؟؟

 

شرلوك هلمز يا پوآرو؟،مسئله اين است. قضيه ازاينجا شروع ميشه كه دوتا نويسنده ي درجه يك انگليسي تصميم به خلق دو تا كارگاه درجه يك تر ازخودشون ميگيرن، يكي از اين نويسنده ها  آقاي آرتور كانن دويل هست كه در 22 مي 1859 در اسكاتلند متولد شد و در سال 1886 بود كه با نوشتن داستان هاي كوتاه حول يه شخصيت كارگاهي ، شرلوك را خلق كرد كه البته طبيعي هست كه در ابتدا شرلوك محبوبيت زيادي نداشته باشه.

و اما ميرسيم به سركار خانم آگاتا كريستي كه البته چندين سال بعد از شرلوك و آقاي آرتور متولد شد، و نويسنده خيلي موفقي در   داستان هاي جنايي بود تا جايي كه 66 كتاب در اين ژانر نوشتت  همچنين ركورد گينس پرفروش‌ترين نويسنده داستان در تمام دوران‌ها رو هم ازان خودش كرد و خانم مارپل هم اين نويسنده خلق كرده.

  اگه سري به اتاق فرار Blow Your Candles زده باشين حتما ميدونين كه اين بازي تمِ كارآگاهي داره، و معروف‌ترين كارآگاه‌هاي دنيا كيا هستن؟؟ آقاي شرلوك هلمز و جناب آقاي هركول پوآرو! اين دوتا شخصيت رو چقدر مي‌شناسين؟؟

درسته كه به نظر خيلي‌ها هلمز و پوآرو دوتا شخصيت خيالي كارآگاهي هستن و شايد حتي بعضي‌ها فكر كنن خانم كريستي از روي كارهاي آرتور كپي كرده؛ ولي واقعيت اينه كه اين دو نفر خيلي خيلي با هم فرق دارن. كه در مقاله تفاوت هاشون رو بررسي ميكنيم.

بياين از ظاهرشون شروع كنيم!! شرلوك هلمز سن حدودا 30 ساله، چشمان خاكستري، موي مشكي، بيني كشيده و هيكل ظريف ولي بلندقدي داره. كلاه كلاسيك، پيپ خاص خودش، كت بلند و ذره‌بين معروف‌ترين شاخصه‌هاي ظاهري شرلوك هستن. درحالي‌كه پوآرو نسبتا قد كوتاهه، حدوا 60 سالشه، كت و شلوار مي‌پوشه، هميشه يه عصا همراهشه و از همه مهم‌تر يه سيبيل هركول پوآرويي داره!! درسته كه پوآرو بسيار باهوش به‌نظر مي‌رسه؛ ولي طي سده گذشته شرلوك به نماد كلاسيك يه كارآگاه تبديل شده.

بعد از ظاهر كارآگاه‌ها به يه سوال مهم و اساسي مي‌رسيم: كدومشون باهوش‌تره؟؟ البته نظر دادن درمورد ضريب هوشي دوتا شخصيت خيالي كار سختيه! ولي بذارين يه تلاشي بكنيم. شرلوك هلمز معمولا از سرنخ‌هايي كه در محل حادثه وجود دارن براي حل معماها استفاده مي‌كنه. اون سرنخ‌ها رو پيدا مي‌كنه و با تجزيه و تحليل كردنشون به جواب مي‌رسه؛ ولي پوآرو هرگز از صحنه جرم بازديد نمي‌كنه و معماها رو با ذهن و احساس ذاتي‌ش حل مي‌كنه. براي پوآرو دونستن پيشينه مضنونين مهم‌تره، و با تحليل كردن شخصيت افرادي كه درگير يه حادثه هستن معما رو حل مي‌كنه. ميشه گفت پوآرو هوش اجتماعي بالاتري داره و درعوضش شرلوك شيمي‌دان بهتريه و مسائل علمي رو بهتر درك مي‌كنه. شرلوك از لحاظ فيزيكي فعال‌تره و همه‌ش داره سرنخ‌ها رو دنبال مي‌كنه اما پوآرو دوست داره يه جا بشينه و افراد و رخدادها رو توي ذهنش بسنجه. يه نكته منفي درمورد شرلوك اينه كه از مواد مخدر استفاده ميكنه تا كارايي مغزش رو بالا ببره و مسائل رو حل كنه. به‌طور كلي شرلوك از علم و فناوري و پوآرو از روانشناسي و منطق استفاده مي كنن، پس نتيجه‌گيري خيلي سخته! ولي شايد بشه گفت پوآرو بهتر از مغزش كار مي‌كشه!

سوال بعديمون بيشتر درمورد نويسنده‌هاست؛ كدوم شخصيت بهتر نوشته شده؟؟ آرتور كانن دويل و آگاتا كريستي هردو نويسندگان بزرگي هستن كه خودشون رو وقف ادبيات كارآگاهي و جنايي كردن و آثار اين دو نويسنده بارها و بارها تحسين شدن. هركول پوآرو شخصيتي زيرك داره، با استفاده از هوش اجتماعي و بهره بردن از روانشناسي مشكلات و معماها رو حل مي‌كنه. نقد منتقدين ادبي نسبت به داستان‌هاي پوآرو اينه كه آگاتا كريستي با تمركز بسيار بالا معماهاي پيچيده و خلاقانه‌اي نوشته كه حل اون‌ها فقط از كارآگاه فوق‌العاده‌اي مثل هركول پوآرو برمياد! ولي تمركز و انرژي مساوي براي توصيف شخصيت هركول پوآرو صرف نشده و اين قضيه باعث شده خواننده‌ها آقاي پوآرو رو اون‌طور كه بايد و شايد نشناسن. همچنين ابتدا و انتها داستان‌هاي كريستي مسحوركننده‌ست ولي وسطاي داستان اونقدر همه‌چيز پيچيده ميشه كه براي خواننده جذابيتش رو از دست ميده. در مقابل شرلوك هلمز رو داريم، شايد بعضي از وجنات شرلوك مثل پوآرو براي طرفداران ناشناخته مونده باشن، ولي ظرافت آرتور براي خلق اين شخصيت بيشتر بوده و اين ناآگاهي‌ها به قسمتي از شخصيت مرموز آقاي هلمز تبديل شدن. همچنين شرلوك هلمز معمولا با دكتر واتسون همراه ميشه و اين دو نفر يه تيم جذاب رو تشكيل ميدن. در حقيقت زماني كه رمان‌هاي آرتور كانن دويل رو مي‌خونيد داستان ماجراهاي شرلوك هلمز از زبان دكتر واتسون بيان ميشن. همه اين موارد دست به دست هم دادن تا باعث بشن شرلوك هلمز يه شخصيت‌پردازي ماندگارتر داشته باشه و به‌ياد موندني‌ترين تصوير رو در ذهن مخاطبش ايجاد كنه.

 

حالا كه خوب با اين دو نفر آشنا شديم بذارين چندتا حقيقت جالب هم درموردشون بهتون بگم.

1.     آرتور كانن دويل شخصيت شرلوك هلمز رو با الهام از يكي از اساتيدش نوشته. اين استادِ آرتور به قدري تيزبين و دقيق بوده كه بيماري مريض‌ها رو در يك لحظه و با مشاهده علائم ظاهريشون تشخيص مي‌داده.

2.     از شرلوك هلمز بيشتر از 220تا فيلم ساخته شده!

3.     ملكه ويكتوريا از طرفداران شرلوك بوده!

4.     آرتور كانن دويل بعد از مدتي نوشتن درمورد شرلوك خسته ميشه و اين شخصيت رو مي‌كشه!! ولي بعد ناشرها بهش التماس مي‌كنن تا شرلوك رو به زندگي برگردونه و به نوشتن ادامه بده.

5.     حدس زده ميشه آي‌كيو شرلوك معادل 190 باشه... آي‌كيو انيشتين 168 هست!

6.     پوآرو قبل از اينكه كارآگاه بشه افسر پليس بوده!

7.     پوآرو وسواسي بوده، تا جايي كه توي يكي از كتاب‌ها ميگه "خيلي بده كه تخم‌مرغ‌ها اندازه هم نيستن!"

8.     آگاتا كريستي 33 رمان بلند و 59 داستان كوتاه با حضور هركول پوآرو نوشته.

9.     پوآرو قدكوتاه و نسبتا چاقه.

 

منبع:مجموعه اتاق فرارهاي اسكيپ كيوب



اسكيپ روم يا اتاق فرار چيست؟

شايد اين سوال براي شما پيش آمده باشد كه اصلا اتاق فرار چيست؟ اسكيپ روم يا اتاق فرار يك بازي 60 تا 90 دقيقه اي است كه مردم به صورت تيمي آن را بازي مي­كنند. اين بازي به اين نحو است كه شما همراه با هم تيمي هاي خود در يك اتاق زنداني مي­شويد و با حل كردن پازل، معما و سرنخ هاي موجود در داستان و سناريوي بازي به پيش مي رويد و در صورتي كه بتوانيد در اين زمان مشخص به چالش ها پيروز شويد و از اتاق فرار كنيد، برنده خواهيد بود. اتاق فرار ميتواند سناريو­هاي مختلفي داشته باشد مثل ماجراجويانه، معمايي، ترسناك و ... اما  ما در اين مقاله قصد بررسي سه مورد از ترسناكترين اسكيپ روم هاي ايران را داريم.

  1. اتاق فرار Dead end

اگر با بازي Silent Hill  نسخه P.T  آشنا هستيد و به آن علاقه داريد، اين اسكيپ روم ­ميتواند جذابيت زيادي براي شما داشته باشد، داستان از اين قرار است كه مردي از روي جنون دو فرزند و همسر باردار خود را به قتل مي­رساند و شما در خانه او زنداني شده ايد، شما بايد در چهار شب قبل از نيمه شب از اين خانه فرار كنيد، و در صورتي كه موفق نشويد شما نيز دچار جنون خواهيد شد. در اين سناريو علاوه بر محدوديت زمان، شما بايد مراقب باشيد كه هيچ كدام از چهار شب بازي را نبازيد كه اين موضوع باعث دوچندان كردن هيجان بازي مي­شود.

  1. اتاق فرار My name is Sidney

اين سناريو به داستان Dead End  مربوط مي­شود اما ترتيب خاصي نداشته و شما ­مي­توانيد به دلخواه هر كدام را اول بازي كنيد. در اين داستان يك دختر بچه شاهد قتل فاجعه وار و سلاخي شدن خانواده اش بوده و از بازگو كردن ماجرا بسيار هراسان است و شما بايد به عنوان تيمي از روانشناسان براي همكاري با پليس محلي نقش خود را ايفا كرده و در پي شنيدن ناگفته ها جستجو كنيد.

  1. اتاق فرار Behind The Bars

داستان اين اسكيپ روم در جنگ جهاني دوم رخ مي­دهد كه در آن چهار اسير جنگي از چهار كشور به همراه پيشينه هاي مختلف در حال دست و پنجه نرم كردن با سرنوشت تلخ و شوم خود هستند و شما با قدم برداشتن روي جاي پاي آنها، نقش ايفا مي­كنيد. با اينكه چنين چيزي هرگز سابقه نداشته، شما بايد زنده از اين زندان خارج شويد، در اين سناريوي پر اضطراب و كم نور كار تيمي مهم ترين كليد حل مشكل است.

 

 

منبع: https://www.aftabir.com/reportages/view/837/%D8%AA%D8%B1%D8%B3%D9%86%D8%A7%DA%A9%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%AA%D8%A7%D9%82-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86

 

بهترين آثار كارآگاهي كه ميشه خوند يا تماشا كرد

 

كارگاه گجت در دوران كودكي و پوآرو و شرلوك هولمز در بزرگسالي اينقدر مارو مجذوب خودشون و نسبت به بقيه  داستان هاي كارگاهي بي ميل كردند ، كه ما انگار نمتونيم قببول كنيم كه در دنيا كارگاهاي ديگه اي هم وجود داشته Brokenm@chin16و داره، يا اگه هم قبول كنيم وجود دارند اگه پيپ دستشون نداشته باشند  يا ذره بين گرد تو جيب كتشون پيدا نشه انگار به مقام كارگاه بودن خيانت كردند.اما بيايد واقع بين باشيم و تا انتهاي اين مقاله فرصتي به كارگاهايي بدون دستكش هاي چرم  و كت هاي يقه انگليسي هم بديم.

اصولا داستان هاي كارگاهي براي افرادي كه به كشف رازها و حل معما علاقه دارند، بهترين انتخابه، چون داستان هاي كارگاهي براساس كشف رمز و راز يه اتفاق نوشته ميشه، يعني يه كارگاه مياد و با ريزبيني خيره كننده اي كه داره حقيقت يك ماجرا كه ميتونه قتل،آدم ربايي و … باشه رو براي همه آشكار ميكنه.

از نويسنده هاي خيلي مشهور و فعال تو اين زمينه ميشه آگاتا كريستي رو مثال زد كه با نوشتن پوآرو، خانوم مارپل و چندتا داستان كارآگاهي خفن به ملكه جنايي نويسي و رازآلود نويسي معروف شده. حالا بيايد يه سري از كارآگاه هاي تخيلي داستان ها ( به جز هولمز و پوآرو) و خود داستان هاي كارآگاهي و پليسي خفن رو با هم مرور كنيم.آخرشم يه سورپرايز باحال براتون داريم!



كارآگاه هاي مشهور تاريخ

 

خانم مارپل



خانم مارپل يه زن مسن 70 80 ساله‌س كه توي يه دهكده زندگي مي كنه و علاقه بارزي به دونستن در مورد طبيعت انسان داره. به خاطر همين شناختي كه نسبت به آدم ها داره مي تونه خيلي از پرونده هاي قتل رو حل كنه و جزئيات پرونده ها رو به شخصيت هاي هر كدوم از مردم دهكده ربط بده.



لرد پيتر ويمزي



پيتر ويمزي يه جنتلمن واقعي تو انگلستانه كه حل پرونده هاي مرموز رو به عنوان سرگرمي انجام مي ده. ولي ديگه تو دومين پرونده اي كه مسئول حل كردنشه خبري از سرگرمي نيست! چون برادر خودشه كه محكوم به قتل شده.

 

جولز ميگره

 

اين كميسر از اون جايي كه دائم نوشيدني هاي الكلي مصرف ميكنه، اوركت سنگين ميپوشه و همش پيپ گوشه دهنشه خيلي بيشتر از بقيه به كارآگاه هاي واقعي شباهت داره. جولز ميگره به تواناييش تو انجام كارهاي تيمي و پشت كاري كه در كارش داره معروفه.



كنزي ميلهون

 

كنزي ميلهون يه زن جوونه كه قبلا به عنوان افسر پليس و بعد ها در نقش يه كارآگاه خصوصي فعاليت مي كنه. اين خانوم عاشق سفره اما از شانس خوب يا بدش در طول اين سفرها با چالش ها و معماهاي زيادي رو به رو ميشه. اين شخصيت تو سري رمان هاي الفبايي "سو گرفتون" ديده مي شه. به اين خاطر به اين رمان ها الفبايي ميگن كه هر كدوم بر اساس حروف الفباي انگليسي نام گذاري شدن. مثلا رمان اول اين مجموعه با A شروع ميشه و اسمش Alibi هست. رمان دوم با B و سوم با  C و الي آخر. البته نويسنده اين مجموعه رمان ها تا حرف Y تونست رمان ها رو بنويسه و وقتي از دنيا رفت ديگه رماني با حرف Z نوشته نشد.

 

بهترين داستان هاي كارآگاهي و پليسي



دختري در قطار

 

دختري در قطار، به نوشته پائولا هاوكينز ماجراي دختري به اسم ريچل رو ميگه كه اوضاع زندگيش خيلي در همه. تو رابطه عاشقانه‌ش شكست خورده و هميشه خماره و از پنجره قطار به زندگي آدما نگاه مي كنه. اين خانوم بعدا متوجه ميشه كه شوهر سابقش با زن همسايه‌شون به اسم مگان هم رابطه داشته و زماني كه مگان ناپديد ميشه، همه انگشت اتهام رو به سمت ريچل ميگيرن. اما ريچل كه خودش رو گناه كار نمي دونه ميره به دنبال كشف حقيقت و چه حقايقي رو كه بهش نميرسه!

 

بيمار خاموش

 

يه روز كه يه زوج خوشبخت در آرامش و خوشي كنار هم زندگي مي كردن، خانوم خونه تصميم مي گيره شوهرش رو كه از سر كار اومده با يه تير بكشه. تصميم عجيب و البته وحشتناك آليشيا به قتل شوهرش معماي داستان رو شكل ميده. وقتي پليس ها ميان تو خونه و با جسد و بدن بي جون آليشيا كه رگش رو زده مواجه ميشن به بيمارستان منتقلش ميكنن و بعد روان درمانگر دادگاه سعي مي كنه حقيقت رو از زير زبون اين خانوم بيرون بكشه.

 

تابوت هاي دست ساز

 

قبل از هر چيز بگيم كه اين رمان بر اساس داستان واقعي نوشته شده كه اين خودش به تنهايي جذابيت و هيجان رو چند برابر مي كنه. جريان از اين قراره كه مردم يه شهري بعد از اين كه تابوتي رو به عنوان هديه از يه شخص ناشناس دريافت مي كردن، به طرز مرموزي كشته شدن. شخصيت اصلي داستان كه با اسم خود نويسنده، ترومن كاپوتي معرفي ميشه با دوست كارآگاهش جيك، به دنبال عامل اين قتل هاي زنجيره اي ميرن. هر چند كه مي دونن كي و با چه انگيزه اي دست به اين قتل ها زده. ولي هيچ مدركي عليه‌ش ندارن.

با خوندن درباره اين داستان ها و شناختن كارآگاه هايي غير از پوآرو و هولمز، احتمالا الان ديد وسيع تري از داستان هاي كارآگاهي جهان پيدا كرديد. اگر تا به اينجا مقاله رو دنبال كردين، پس حتما خيلي به اين جور داستان ها علاقه داريد. تا حالا به اين فكر كردين كه تو همچين شرايطي قرار بگيرين و مجبور باشين جواب يه معما يا يه حقيقتي رو كشف كنين؟ ميدونستين كه هيجان و لذت حل كردن معماهاي پيچيده رو خودتون تو زندگي واقعي ميتونين به وجود بيارين؟

بله! درست شنيديد (خونديد!) مجموعه اسكيپ كيوب اتاق فراري رو به شما معرفي مي كنه كه قرار گرفتن در اون هوش زياد براي حل كردن معما و حس ماجراجويي خيلي زيادي رو مي طلبه! اتاق فرار Blow your Candles اين فرصت رو براي شمايي كه عاشق دنياي كارآگاهي و ماجراجويي هستين فراهم مي كنه كه خودتون رو در تمام داستان هاي كارآگاهي كه تا الان خونديد ببينين و هوش خودتون رو بسنجين!

 

منبع: مجموعه اتاق فرارهاي اسكيپ كيوب 




عبارت POKER FACE دقيقاً يعني چي ؟

 

اين هفته ميخوايم شما رو با مفهوم پوكر فيس ( Poker Face ) آشنا كنيم.مفهوم اصلي پوكر فيس در يك جمله ي كوتاه يعني اينكه آنچه چهره ات و رفتار فيزيكي جدا از خواسته ي تو به مخاطبت نشون مي ده . اونچه تو به زبون نمياري اما، چهره ات مطرح مي كنه. يا حتي بيشتر ، اونچه تو دروغ ميگي و چهره ات دروغت رو لو مي ده و عكسش رو نمايش مي ده.

  مي دونيم اگر اين كلمه رو سرچ كنيد تا ۲ صفحه از سرچ گوگل ت,k فقط لينك هاي مرتبط با خواننده ي مشهور آمريكايي با عينك درشتش ليدي گاگا خواهد بود. اما باور كنيد اين عبارت و مفهومش خيلي بيشتر از اين حرفها مي ارزه و ميخوايم بهتون بگيم حتي از بابت مادي هم تا حالا خيلي بيشتر از ليدي گاگا و آهنگ و كنسرت ها پول جابجا كرده ! تو اين بلاگ شمارو به طور كامل با اين مفهوم آشنا مي‌كنيم. 

 

اما چرا اسمش پوكر فيسه ؟ چون شايد اولين جايي كه خيلي واضح تر ازش استفاده شده ، در بازي پوكر باشه. اگر با بازي پوكر آشنايي نداريد خيلي كوتاه معرفيش مي كنيم. بازي پوكر يك بازي قمار با ورق پاسور كه در بازي، ورق خوب داشتن خيلي لازمه و همين باعث مي شه آدمها مدام در حال بلاف زدن در بازي باشن. اگر ورقشون بده سعي كنن طوري جلوه بدن كه ورقشون خوبه و بالعكس حتي ورقشون خوبه سعي كنن نشون ندن چه اندازه ورق شون خوبه تا شانس بردشون رو بيشتر كنن. خيلي سخته واقعاً اين بازي رو در دو خط معرفي كرد. اما در همين اندازه بدونيد براي بلاگ ما كافيه. كافيه يك نگاه به شركت كننده هاي حرفه ايشون بندازيد. اصولاً يا عينك آفتابي به چشم دارن. يا كلاهي سرشونه كه چشماشون رو مي پوشونه و يا حتي شالگردن دارن كه نبض گردنشون رو بپوشونه ! اينا همشون نشونه هايي هستن كه حريف ميتونه باهاش دستتون رو بخونه ! حتي در اين بازي براي شركت كننده هاش يك سري حركات مشخص هست كه در طول بازي وقتي در انتظار حركت حريف هستن، با مهره هاي ژتون شون انجام ميدن تا در ناخودآگاه شون مرتكب حركت اشتباهي نشن و دستشون لو نره.

پس با اين اوصاف اولين برداشت هايي كه از پوكر فيس صورت گرفته در اين اندازه بوده كه كي نسبت به ديگري ورق بهتر و يا بدتري داشته و همين خودش خيليييييي بيشتر از خواننده اي كه ازش صحبت شد پول جابجا كرده. اما پوكر فيس خيلي چيزهاي ديگري رو نشون مي ده و خيلي جاهاي ديگه استفاده ميشه. شما ميتونيد تشخيص بديد كي، كيو دوست داره. از كي يا از چه غذايي بدش مياد. اينكه طرفتون واقعا از اتفاق و يا شنيده اي از ته دل ميخنده يا صرفاً حفظ ظاهر مي كنه. اينكه طرف مقابل تا چه اندازه عصبانيه ، آيا فقط عصبانيه يا امكان داره بزودي به خودش يا به اطرافيانش آسيب بزنه ؟ و خلاصه اينكه هر حرفي كه از طرفي زده مي شه مي تونيد قضاوت كنيد كه راسته يا دروغه ؟

براي مثال در فرودگاه ها و يا ديگر اماكن عمومي كه حفظ امنيت درش خيلي مهمه، اصولاً نيروهاي امنيتي از آموزش هاي كلي چهره شناسي و پوكرفيس بهره مند هستن و ازش استفاده مي كنن. به همين جهت پيشنهاد مي كنم ، سعي كنيد وقتي در فرودگاه هستيد، بخصوص فرودگاه هاي بين المللي ، حتي اگر بدترين پيغام يا خبر رو در موبايلتون مي خونيد ، خونسردي خودتون رو حفظ كنيد، وگرنه شايد باعث شه از تك تك گيت ها با حداكثر و انواع بازرسي هاي بدني روبرو بشيد. باور كنيد بازرسي هاي بدني كاملا بر اساس سليقه ي مأمور روبروتونه. يا از چهره تون خوشش نمياد. يا متأسفانه از نژادتون خوشش نمياد و اگر نه حتماً يك استرسي، دلواپسي، ترس و يا خشمي در چهره تون ديده.

ما اينجا قصد داريم چند نمونه براي شما مثال بزنيم تا در كل با اين مفهوم بيشتر آشنا شيد. كتاب و مقاله در اين رابطه زياده. اما به نظرم خيلي سخت نگيريد. اگر ميخوايد بيشتر بدونيد ، پيشنهاد مي كنيم سريال LIE TO ME رو تماشا كنيد. هم سرگرم كننده است و هم خوب تا اندازه اي آموزنده. برگرديم به مثال ها . مواردي كه براتون كوتاه اشاره مي كنيم نشانه هاي دروغ گفتنه. دروغ گفتن ، در اين مفهوم رنگ نداره. دروغ يعني هر زماني كه شما جدا از بخش حافظه ي خود ، از خلاقيتتون استفاده كنيد. اينكه دروغ چه اندازه بزرگ يا كوچيك باشه خيلي در اينكه كه شما سامانه ي عصبي خودمختار رو فعال ميكنيد تاثيري نداره و اين سامانه همون سامانه ايه كه قراره شما رو به مخاطبتون بفروشه ! پس مواظبش باشيد.

 

  • دست به گردن و يا پشت سر زدن

  • دست به دهان زدن ( به خصوص وقتي فرد دو گوشه ي لب را فشار ميدهد يعني خود از كرده ي خود احساس پشيماني مي كند )

  • دست و يا خارش بيني

  • اگر فرد نشسته باشد ، شروع به جابجا كردن پاهاي خود مي كند ، گويي از شرايطي كه درش قرار گرفته است راضي نيست.

  • اگر فرد ايستاده است ، صافتر و كشيده تر مي ايستد

  • پلك زدن فرد كاهش ميابد

  • شانه ي فرد ناخودآگاه جهش و تكان خواهد داشت

  • و ...

 

حتي روش هاي رايج ديگري هم هست كه استفاده مي شود، البته در بازجويي ، وگرنه در مكالمات روزانه لزومي ندارد شما تا اين اندازه فرد رو به چالش بكشيد كه مطمئن شيد دروغ يا راست مي شنويد. اينكه براي مثال شما مي توانيد ابتدا از فرد سؤالي ساده بپرسيد كه مطمئن هستيد براي پاسخگويي به حافظه ي خود رجوع مي كند ، مثل اينكه ديشب شام چي خورده؟ فرد براي پاسخ لحظه اي از شما نگاهش را برداشته و به جهتي ( راست يا چپ ) خيره مي شود و پاسخ شما را مي دهد. شما دريچه ي نگاه و نيمكره ي كاربردي براي حافظه را شناسايي كرديد و حالا مي توانيد از همان مخاطبان سؤال مدنظرتون رو بپرسيد. نگاه به جهت يكسان برابر با راستي و نگاه به خلاف جهت يعني فرد در پاسخ از حافظه ي خود استفاده اي نداشته است ! آنچه دروغ شايد تلقي شود. هنوز باور نداريد ؟ كاري نداره ، بيايد اين آزمايش رو امتحان كنيد. از همان دوستي كه در رابطه با شام ازش سؤال كردين بخواهيد سوال يكسان ديگري بابت ناهار روز گذشته رو بدون نگاه كردن به جهت خاطره و حافظه به شما پاسخ دهد. يا موفق نمي شود و يا كلللييي زمان مي برد.

 

اين موارد در چهره ي شما و اندام شما خلاصه نميشه و حتي به گام صداي شما هم مي رسد. شما از روي صرفاً صداي يك فرد مي توانيد تشخيص دهيد دروغ مي گويد و يا نه و جذابيت صدا اين است كه خيلي اوقات مشخص مي كند فرد كدام عبارت را حتي دقيقاً دروغ گفته است.

 

در آخر اين موضوعات همه تئوريست. شايد در بسياري موارد جواب دهد، اما حتماً مثال نقض هم كم ندارد. به هر جهت خيلي سعي نكنيد دروغ هاي اطرافيانتون رو كشف كنيد چون بيشتر از هر كسي خودتون اذيت خواهيد شد. چرا كه خيلي ها عادت به حداقل اغراق در گفته هاشون دارن و قصدشون شايد صرفاً جذاب كردن آنچه مطرح مي كنن براي شما باشه. پس سخت نگيريد و هرگز در زندگي روزمره ازش بهره نبريد !

 

بگذريم ! همه اينها رو گفتيم كه بگيم اونچه در اتاق فرار BLOW YOUR CANDLES از مجموعه اتاق فرار اسكيپ كيوب مطرحه اتفاقاً تشخيص دروغ در بازجويي هاي ۴ مظنون داستانه ! البته شما قرار نيست به اين مهارت مسلط باشيد و كافيه به تناقض در داده هايي كه بدست آورديد و از بازجويي ها مي شنويد دقت كنيد. فراموش نكنيد تمام مظنونين دروغ ميگن. شما غير از دروغ بايد تشخيص بديد كدوم دروغ مهمتر و گوياي معماي قتل پرونده است ! حالا اين وسط اگر در صدا و گام صداها هم تونستيد مهارتي كسب كنيد هم كه چه بهتر ! منتظرتون هستيم !

 

 

منبع: مجموعه اتاق‌هاي فرار اسكيپ كيوب